بازرگان بخمینی:روزی که عراق حمله کرد، فرمودید،مطلب مهمی نیست،دزدی آمده سنگی انداخته و در رفته است!
نامه محرمانه دبیرکل نهضت آزادی ایران به آقای خمینی در مورد جنگ
محرمانه مستقیم
۳/۱۲/۱۳۶۲
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
با
حمد خدای یکتا و تقدیم سلام و دعا، از طرف نهضت آزادی و شخص خودم، برای
عافیت جنابعالی و توفیق در رستگاری انقلاب اسلامی، شرمندهام که بار دیگر
مشاور ناخوانده گردیده میخواهم خواستار چند دقیقه تا نیم ساعت تحمل و
تأملتان نسبت به مطالبی بشوم. چه میدانم که رسول اکرم، صلی الله علیه و
آله وسلم، با وجود دریافت وحی از جانب خدا و دارا بودن عقل کل، بنا به
دستور «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر» به شنیدن نظریات دیگران
میپرداخت و قاعدتاً رهبر جامعه نیز بی نیاز و معاف از این معنی نبوده
نمیبایستی روابطش با مردم و مسئولین یکطرفه و کارش تنها امر و ابلاغ باشد.
اینک
که رهبر، ما را به مشورت نمیطلبد، ما بنا به وظیفهای که مولی الموالی و
مرد لایتناهی، برای رعیت در حق والی تعیین کرده است عمل نموده در آنچه به
عقل قاصرمان حق و ضروری میآید، دستور الهی «و ذکر فان الذکری تنفع
المومنین» را اجرا مینماییم.
احتمالا
حدس زدهاید عرایضم از چه مقوله است. امیدوارم در آنچه مینویسم رضای خدا،
خیر شما و خدمت به مردم شرافتمند مملکتمان باشد و به دور از مسائل و منافع
خصوصی و گروهی وظیفه عنداللهی انجام گردد.
شرایط
بسیار حاد و وحشتناکی که مبارزطلبی و مسابقه اخیر عراق و ایران در کشتار و
ویرانی به وجود آورده و دارد جنگ تحمیلی چهارساله را در منطقه به مراحل
هلاکت بارتر و وحشیانه تر از جنگ جهانی میرساند، چنان بار سنگین و سوزان
بر دوش و جان ما انداخته است که چون طاقت آنرا نداشتیم، رو به رهبری انقلاب
و به مقام فرماندهی کل قوا آوردیم که گرداننده همه امور و تصمیم گیرنده
جنگ و صلح است. شاید که با بینش خاص و ظرفیتی که دارید، یک گوشه از اطلاع و
از توکل و اطمینان خود را به ما و به مردم مضطرب و مستأصل زیر آتش و سنگ
بدهید
ما
از یک طرف نمیتوانیم تحمل این اوضاع و آیندة محتملاً خانمانسوزتر و خدای
نکرده خفت بار آنرا بنماییم و از طرف دیگر قادر نیستیم واقعیات عینی و
سنن الهی را نادیده گرفته سلب مسئولیت از خود بکنیم و بگوییم چون ولی فقیه
چنین دیده و خواستهاند و موفقیت نزدیک و نهایی مسلم است، ما مبرای از
تکلیف و تفکر و از تذکر لازم میباشیم.
شک نیست که جنابعالی با ایمان و توکل مخصوص و قدرت و نبوغ رهبری، در بکار گرفتن سرمایههای سرشار اسلام و تشیع، مملکت ایران را درعظیم ترین آزمایش یا ابتلای تاریخ ۲۵۰۰ سالهاش وارد ساخته شهرت و وحشتی از ایران و اسلام در جهان به وجود آورده به نسل حاضر ما، هم ارزش و افتخار دادهاید و هم مسئولیت فوقالعاده دشوار در برابر دنیا و خدا. و درعین حال، ما را به یک دوراهی فاجعه یا فتح کشاندهاید. هم وظیفه سنگین اندیشیدن و توصیه به حق کردن را به دوش ما نهادهاید و هم سکوت و بیاعتنایی در برابر آن بسیار سهمناک است.
ما
که حکم «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان
عنه مسئولا» را پیش رو داریم، بنا به وظیفه ملی و اسلامی میخواهیم نه
خودمان و نه هموطنمان، چشم و گوش بسته و به دور از عقل و عاطفه، تبعیت از
احساسات و تبلیغات ننماییم. البته علاوه بر حال خودمان و حال مردمی که
تصریحاً یا تلویحاً نمایندگی و سنخگوئیشان را داریم و مملکتی که از پدران و مادران چند هزار ساله میراث برده و مفتخر و مسئول حفظ آن میباشیم، دلسوز خود جنابعالی و نگران کسی نیزهستیم که ملت او را به رهبری برگزیده است. از خود میپرسیم جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفتهها و محرومیتها را چگونه میتوان داد؟
مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده میشود
مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده میشود
بدیهی
است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار
به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر
از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن
غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران
غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهید پرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین
مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از
آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری
نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ
کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامة جنگ و تجاوز به داخل عراق (که درابتدا خود جنابعالی، آنطور که درایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.
نمی
دانیم اگر در روز قیامت از خون و خرابیها و از دربدریهای تا به حال و
خدای نخواسته از فساد و تباهیهای خیلی گسترده تر و آینده هلاک حرث و
نسلهای دو طرف، پرسش کنند چه جواب میشود داد؟
اگر بگویند چرا علیرغم نص روشن و صریح «فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»، حاضر نشدید پیشنهادهای آتش بس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده، را بپذیرید و دست رد به سینه همه شفیع و میانجیها، که از کشورهای مسلمان و از غیر متعهدها آمده بودند، زده هرگونه مذاکراه و بحث روی شرایط را هم رد کردید، آیا جواب ما سخت تر نخواهد بود؟ آیا استدلال عدم اعتماد به صداقت صدام و به حسن نیت میانجیها، با پیش کشیدن آیة بعدی قرآن شدیداً مردود نخواهد شد؟ آنجا که با اطمینان و استحکام میفرماید، «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره و بالمومنین». آیا جواب خواهیم داد که مخاطب این فرمان پیغمبر رحمت و حکمت بوده ما مشمول آن نیستیم و مستثنی میباشیم؟
ممکن
است نمونه آورده یا ادعا شود که ما خود را موظف میدانستیم استکبار و
الحاد و استثمار و استضعاف را دردنیا ریشه کن سازیم. به ما خواهند گفت که
طبق قرآن و تاریخ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتمالنبیین علیهم
السلام و الصلوه، مأمور و مأذون آن نبودند، شما چطور به خود حق دادید با
قبول خونریزیها و خرابیها درصدد صدور و حاکمیت اسلام برآئید؟ وقتی خدا در
قرآن مکرر به پیغمبر خود گوشزد میکند که «ماجعلناک علیهم حفیظا» و «ماانت
علیهم بوکیل»، «لست علیهم بمصیطر»، «ان انت الا نذیر»، یا «و ما علی الرسول
الا البلاغ»، شما که داعیة اجرا و ادامه رسالت انبیاء را داشتید، چگونه
میخواستید مانند موکل مراقب و مأمور مسئول مستکبرها، و مستضعفها عمل
نمایید، درحالیکه خود خدا با مشیت لایزال و قدرت بینهایتش نخواسته است دین
خود و عدالت و حق را با تعجیل و تحمیل در میان آدمها پیاده کند؟ خدای بزرگ
از شما عمل به اسلام را خواسته است نه احیای اسلام از طریق الزام دیگران به
اجرای آن. خدا عمل به دین و تبلیغ و اجرای دین را پاداش میدهد اما به شرط
رعایت « لااکراه فیالدین
درست
است که درانقلاب اسلامی ما جوانان، پیران و داوطلبان قابل تقدیری لبیک
اجابت، روی اعتماد و اعتقاد و ارادت به امام گفتهاند و با اشک و عشق و اصل
به چنان جانبازیها و پیروزیها میشوند، اما همین امر اگر خدای نخواسته خلل
و خلافی دراصل برنامه و هدف انتخابی آن ظاهر گردد، هم شکایت آنها را که
روز قیامت بگویند «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا»، بسیار سنگین خواهد کرد و
هم مسئولیت رهبری و کسانی را که لب فرو بسته حق والی را در دریافت نصیحت
ادا نمیکنند، دو صد چندان مینماید
روزی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد بمبهایی انداختند، فرمودید : مطلب مهمی نیست، دزدی یا دیوانهای آمده سنگی انداخته و در رفته است و دیگر نخواهد انداخت. ولی آن دیوانه یا دزد، علیرغم تودهنیهایی که خورده است، بارها آمد و سنگها و بمبها و موشکها انداخته، دیوانگیهای خطرناک کرد، خانهها خراب نمود و بسیاری از فرزندان عزیز این مملکت را به شهادت رساند. ملت خوب ایستاد، خوب جان و مال داد، فحشها و مشتها و تلافیگریها نثار صدام و پشتیبانانش کرد و دلاوران جان بر کفمان پیروزیهای معجزه آسا به دست آوردند… همة اینها درست است و ایجاب مینماید که سپاس خدا و تشکر از ملت شهید پرور بجا آوریم. اما وقتی ترازنامه چهارساله را جمع بندی میکنیم، میبینیم علیرغم دفاعها و موفقیتها و پذیرش انقلاب اسلامی در بعضی جاها، آنچه هم که محصول مسلم این مدت است و اختلاف در آن وجود ندارد نتایج ذیل است.
گسترش
دائم دامنة جنگ و خصومت در منطقه و تقلیل امنیت، افزایش تلفات و ضایعات دو
طرف، کاهش طاقتها و توانها، ازدیاد انزوا و اتهام ایران و اسلام و به طور
کلی هلاک مستمر حرث و نسل در ایران و عراق و بعضی نقاط دیگر
از
دیدگاه ابرقدرتها نیز این جنگ دست آوردهای مثبت داشته است و آنها مسلماً
از ادامه و توسعه و خاتمه نیافتن آن با حفظ بقای هر دو طرف متخاصم، راضی
میباشند. از آن جمله است
فروش بی حد و حساب و پرمداخل اسلحه و مهمات به طرفین دعوی و به وحشت افتادههایی از انقلاب و عملیات ما و حتی به کشورهای فعلاً برکنار که چنین بازار گرم در تاریخ گذشتهشان بیسابقه بوده است. خرید بی منت و به بهای اندک نفت برای تأمین رفاه و صنایع خودشان، صدور مستقیم و غیرمستقیم خواربار و کالاهای صنعتی و خدمات فنی به ایران و عراق و کشورهای دیگر خاورمیانه، بی پول و محتاج نگه داشتن ما و محروم ساختن انقلابمان از سازندگی و خود کفایی و تولید (و بنابراین انقیاد بالقوه) یعنی عدم ایفای وعده استقلال ابتدایی همراه با آزادی، و بالاخره، دردناکتر از همه، چهره سیاه و خونین دادن به اسلام و زدوده شدن نشانهها و وعدههای سلامت، نعمت، رحمت، سعادت و بطور کلی حقانیت و حیات، در داخل و خارج ایران، حالا هم مخلصین به انقلاب و بهره مندان، دسته دسته با نوحه و سرود عازم قربانگاههای جبهه به قصد کربلا و آزاد کردن قدس میشوند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اطلاعیهها و موزیکهای فتح و فجر پخش میکند، توپها و هواپیماهای ما شهرها و تأسیسات نظامی و صنعتی و اخیراً مسکونی عراق را متقابلاً میکوبند و بسیاری از مسئولین و مردم به خود مژده سقوط یا انتحار قریب الوقوع صدام و ذلت دشمنان انقلاب را میدهند، یا میشنوند.
شاید هم شاهد پیروزیهای درخشان جدید بشویم و خدا کند که بشویم… اما با
سرنگون شدن صدام و انحلال حزب بعث، آیا غائله و نائره جنگ خاتمه خواهد
یافت؟ فاتحه شیطان بزرگ و شیطان اصلی ازلی که مهلت یافته از جانب خدا تا
روز رستاخیز است، در دنیا خوانده خواهد شد؟ آیا دفاع در جبهههای جنگ و
مقابله با شیطان نیازمند خودسازی درونی و برونی نیست؟
با
آنکه آزادی قدس از دست صهیونیسم امید و آرزوی ماست، اما معتقد هستیم که
دشمنان ما و حاکمان و همدردهایشان ساکت نخواهند نشست تا ما متلاشی و
مضمحلشان بکنیم و دراولین حملات ما تسلیم نگردیده مواضع جدید خواهند گرفت،
عکسالعملها نشان خواهند داد و آیا با عدّه و عُّدههایی که فراوان دارند،
دفاعی از خود و تجاوزات مجدد و تلافی از ما نخواهند کرد؟ تابحال که چنین
نبوده است. اگر شکستهایی داشته یا ضرباتی خوردهاند، نه دست از مقاومت و
تجدید قوا کشیدهاند و نه هنوز تمام توان و تجهیزاتشان را به میدان
آوردهاند، بر اساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس
رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد، هیچ معلوم نیست
که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا هم آهنگ با ما باشند. همچنین
اسرائیل مکار کهنه کار اگر تا به حال دست به عمل عمدهای در ایران و عراق
نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما به راحتی راهی قدس شود؟ غیر
از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنهها و
پیشرفتهای ما، یا فتنههای علیه خودشان شوند و موذیانه تر، مهلک تر و
قاطع تر از گذشته اقدام نکنند؟ هرچه باشد اسرائیل و امریکا و شوروی در
شیطنت و ترور و جنگ، صد درجه استادتر و از ما داناتر و داراتر دراین کارها
هستند. به فرض پیروزی و پیشروی، این قافله تا به حشر لنگ است، و خلاصه آنکه
صدور انقلابی انقلاب ما، سقوط صدام، نابودی اسرائیل و سرنگونی امریکا و
سایر ابرقدرتها زمانی میسر و قابل طرح خواهد بود که مسلمانان با حربه
آگاهی، ایمان، تقوی، خودسازی درونی و برونی و اتحاد مسلح گشته با به کار
بستن کتاب و سنت، هم دفاع قوی از خود بنمایند و هم با شاهد و الگو شدن و
تسخیر قلوب و الباب، حماسه پیروزی انقلاب را بدست خود آنها تکرار کنند.
ملتهایی هم که انقلابمان را تعلیمشان میدهیم، تا در داخله شان شرایط
اجتماعی، ایمانی، اخلاقی، نظامی و الهی لازم فراهم نشده باشد، مسلماً به
پیروزیهایی مانند انقلاب ما نخواهند رسید
نه
در تاریخ انقلابهای دنیا چنین توسعه و تحولهای سریع و وسیع انقلاب و
واژگونی سهل و ساده قدرتهای قوی حاکم سابقه دارد، و نه در سرگذشت انبیاء و
دست آوردهای مشیت خدا چنین امدادها و دگرگونیها سراغ داده شده یا در قرآن
کریم آمده است
آیا
خدا خارج از دفاع نفس یا بازیابی خانه و خانواده و از دست رفتهها، که
«قتال فی سبیل الله» است، برای تعرض و تخریب، چیزی بیشتر از «فاعتدوا علیه
بمثل مااعتدی علیکم»، وعده نصرت و به میدان آوردن «جنوداً لم تروها» را به
امتی یا به مجاهدینی داده است؟ بلی، به حکم قرآن جلوی مهاجم را باید گرفت و
بی خیال و بیکار نباید نشست، سهل است که امر اکید به تجمع نیرو و تدارک
اسلحه، حتی قویتر و بیشتر از دشمنان شده است. اما نه برای حمله و نابود
کردن آنها، بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودمان و برحذر داشتنشان
از حمله کردن به ما. یعنی در نگرفتن جنگ به حکم «واعدوا لهم مااستطعتم من
قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم
ما
در این ماجرای پرمخاطره خواستهایم پیش دستی بر دستور قرآن کرده، قبل از
آنکه تدارک قشون و ترتیب تجهیزات لازم و کافی را بدهیم و با سلاحهایی که از
خود آنها گرفتهایم و میگیریم (و معلوم است که تا نفع خودشان و زیان ما
را دراین کار نبینند در اختیارمان نمیگذارند) بجنگشان برویم. غافل از
اینکه سیاست همیشگی آنها جنگ افروزی در میان اقوام و ممالک دنیا و بجان
یکدیگر انداختن آنها بوده است تا هم تجارت و منفعت بکنند و هم رقیبان و
دشمنان احتمالی را مشغول و مفلوک نمایند
البته
که دردسر ایجاد کردن و عصبانی ساختن صدامها و اسرائیل یا امریکا و فرانسه و
وحشت انداختن دولتهای ارتجاعی عرب، امکان پذیر بوده و هست و باعث تشفی
قلب مومنین میشود، اما بهره برداری مطلوب و رسیدن نهایی به مقصود، مسئله
دیگری است. به شهادت تاریخ غالباً نتیجههای معکوس به بار آورده است. حتی
انقلابهای بزرگ دنیا که از پدیدههای استثنایی طبیعت محسوب شدهاند،
عکسالعملها و بازگشتهای فراوان داشته است
اقدام
برای افراشتن پرچم حق و عدالت در عالم و امحاء قطعی ظلم و ظالم و کافر از
جهان بشریت، با خشونت و سرعتهای انقلابی، یا برانگیختن فتنه و قتل و خرابی
در بلاد کفر و ستمگری، اگر موثر و مجاز میبود، خدای دانای توانا، به یقین
آنرا رأساً یا بدست پیغمبرانش انجام میداد. چنین راهی که خدا ترسیم و
تشریع نکرده است، میتواند با همه خوشآیندها و امیدواریها و با
تلألؤهایش، سرابی و گردابی بیش نباشد و بیم آن میرود که منتهی به نقض غرض و
به آثار ناخواسته و هلاک کننده غیرقابل جبران گردد. در قرآن مجید هم سفارش
شده است که به خود مغرور نشویم و هم آیه «ولا تغرنکم بالله الغرور» آمده
است. ما حق نداریم روی حسابهای خودمان روی خدا حساب کنیم.عرض این تذکر نیز
لازم است که نهضت آزادی ایران به هیچ وجه نمیگوید دست تضرع و تمنا و توبه
تسلیم پیش عراق دراز کنیم یا سازشکار با ظالمها و همکار جهانخوارها و از
خدا بیخبرها بشویم، یا به صلح تحمیلی خفت باری تن در دهیم، و حتی انقلاب
خودمان و صدور صحیح اسلام را انکار کنیم
نظر
ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به
امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و
آزادی
آنچه توصیه مینماییم عنایت به آیات شریفه ذیل است
فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله
فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین
و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی
تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان
ضمنا
فکر میکنیم که آیه «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدینالله» (که به
دنبالش در هر دو سوره بقره و انفال جمله توقف و تخفیف «فان انتهوا…» آمده
است) به منظور تحدید و تعطیل جنگ در داخل امتی است که مورد حمله و تجاوز
کفار قرار گرفته مانع اقامه دینشان شدهاند، نه برای تعرض و توسعه قتال به
سراسر جهان، به قصد مسلمان کردن یا کوتاه کردن دست همگی آنان، آنطور که
بعضیها تصور و توجیه مینمایند
درعین
حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما دراین مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت
در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیای دشمنان بریزیم. هدف نصیحت
ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق
بدیهی
است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر
در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیلهای اجرایی هستیم
در
خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس
یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه
آفریدگار بزرگ، در برابر ملت و در قبال رهبری انقلاب میدانستیم، انجام
دادیم
ما
نه غیبگویی میکنیم، نه بدبین و بدخواه هستیم و نه نسبت به فجایع و مفاسدی
که هشدار دادیم قسم حضرت عباس میخوریم. آنچه هم که از جنابعالی توقع
داریم، بیش از این نیست که در خلوت با خدای معبود، تأمل و تحقق بیشتر و سپس
مشورت آزاد دراین امر فوقالعاده خطیر نموده، اگر به حق و حقیقتی در
گفتارمان برخورده باشید تجدید نظری در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه
صدور اسلام بفرمایید
خدایا شاهد باش که ما اتمام حجت و ادای تکلیف کردیم خدایا ما را ببخش
خدایا انقلاب اسلامی ایران را درطریق اسلام، رضای خودت و رستگاری ایران و مصلحت جهان راهنمایی فرما
والله خیرالمستعان و هو العزیز الرحمن
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دبیرکل نهضت آزادی ایران
مهدی بازرگان
توضیح سایت انقلاب اسلامی: در
نامه آقای بازرگان، مشخص می شود که آقای خمینی در روزهای اول جنگ، موضوع
جنگ را جدی نمی گیرد .... در طول سالهای اخیر، رژیم سعی کرد که آقای خمینی
را از جدی نگرفتن خطر جنگ مبری کند و مسئولیت آنرا به گردن آقای بنی صدر
بیاندازد. مثلا آقای
شمعخانی در مصاحبه با همشهری گفته است : بنی صدر به ما می گفت: اگر شما
کاری به کار عراق نداشته باشید، عراق به ما حمله نمی کند ؟ با وجود انبوهی
از مدارک، او قول خمینی را به بنی صدر نسبت می دهد. اما حقیقت اینست که
خمینی در جواب بنی صدر گفت : گزارش نظامی ها دروغ است هیچکس به ایران حمله
نمی کند، بنی صدر در نامه ای به خمينى در تاريخ 28 شهریور 1359 می نویسد: «يكماه پيش همين فرماندهان را بخدمت فرستادم اطلاعات حاصله درباره توطئه امروز را بعرض رساندند. بعد باينجانب فرموديد باين اطلاعات باور نمى فرمائيد و امروز راست از آب درآمده اند و احتمال يك درگيرى گسترده از مرز تركيه تا مرز پاكستان، احتمالى قوى است». مقصود
از گزارش، همان است كه رئيس ستاد و رئيس اطلاعات ارتش در باب تدارك رژيم
صدام براى حمله به ايران، تهيه كرده بودند. اين دو به حضور او رفتند و
گزارش را باز گفتند. و او به رئيس جمهورى گفت: به اين گزارشها باور ندارد.
هيچكس به ايران حمله نمى كند. اين دروغ را نظامي ها مى سازند تا پاى
آخوندها را از ارتش قطع كنند.
خمینی خیال خویش را واقعیت انگاشت و در علن مدعی شد کسی به ایران حمله نمی کند زیرا حمله به ایران جنگ سوم جهانی می شود. دو مورد را به نقل از کتاب « نیروی جانشین انقلاب و بحران گروگانگیری » نوشته محمد جعفری نقل می کنیم:
* خمینی در تاریخ 9 ﺁذر 58 ، در مصاحبه با اریک رولو، فرستاده لوموند گفته است :
« بحران کنونی ایران یک بحرانی نیست که ما از ﺁن خوفی داشته باشیم . اما
راجع به این که یک وقتی جنگی پیش می ﺁید، ولو این که یک مطلبی است از شیخ
الرئیس ابوعلی سینا نقل می کنند که گفته است : من از گاو می ترسم. برای این
که اسلحه دارد، عقل ندارد. ﺁقای کارتر هم ثابت کرد این مطلب را. معذلک
نخواهند گذاشت چنین کاری بکند. ملتها و
دولتهای بزرگ نمی گذارند که چنین جنگی پیش بیاید . جنگ پیش ﺁمدن معنایش جنگ
جهانی سوم است و همه قدرتها از این جنگ می ترسند .»
* او در دیماه 1358، نه ما پیش از حمله عمومی عراق به ایران، به « دانشجویان پیروخط امام» گفته است :
« ﺁنچه من می فهمم اینست که امریکا دخالت نظامی در ایران نمی خواهد بکند و
نه حصر اقتصادی. اگر هم حصر اقتصادی بکند، پیروز نمی شود . خودش هم می
داند ... شاید صحبتهائی که در مورد دخالت نظامی یا حصر اقتصادی می کند،
برای این معنی باشد که اذهان ما را منحرف کند به ﺁن طرف و از این چیزی که
در کشور ما می گذرد غافل سازند .»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر