بخش 1 - چگونه آخوند بوجود آمد : انگلستان و "مقصود علی مجلس آرا"
با توجه به اینکه انگلستان
ید طولایی در بوجود آوردن آخوند در ایران (دوره صفویه تا کنون = برادران
شرلی) و اولین نطفه اصلی پیدایش آخوند در ایران توسط انگلیس است" در سال
990 هجری . بدین صورت که برادران شرلی به هندوستان سفر کرده وفردی به نام "
مقصود علی " را که هم فارسی خوب صحبت میکرد و هم شعر میگفت را و هم مجلس
آرا بود که بعدا هم یکی از دوپسر مقصود علی شد "علامه مجلسی اول " را
برادران شرلی انگلیسی بوجود آوردند .
=============================================== کمتر کسی را می توان سراغ
داشت که در زندگی روزمره خود کلمه اخوند را به کار نبرد یا نشنود.اخوند
کیست و از کجا وارد فرهنگ ما شد.یک مثال قدیمی طنز در ایران وجود دارد که
می گوید اگر ریش هر اخوند را بالا بزنی زیر ان نوشته شده است (ساخت
انگلیس). این ضرب المثل طنز ریشه عمیقی در حقیقت دارد.دو اصل مهم در تشیع
عبارتست از اجتهاد و تقلید که تا قبل از زمان قاجار این دو اصل وجود نداشته
یا خیلی کمرنگ بوده است.تا پیش از دوره قاجاریه هیچ شخصی را نمی توان یافت
که خود را روحانی یا مجتهد معرفی کرده باشد و از مسلمانان بخواهد که مقلد
او باشند و اوامر او را اطاعت کنند.بر طبق مدارک اولین بار در زمان صفویه
سر و کله انگلیسیها در ایران پیدا شد. نام برادران شرلی برای همه
اشناست.برادران شرلی در هنگام عزیمت به ایران مترجم در اختیار داشتند که
این نشان دهنده انست که دولت انگلیس از سالها قبل کشور ایران مردم ایران و
روحیات انها را می شناخته است و با قصد و نیت قبلی پا به کشور ایران گذاشته
است.در هنگام عزیمت برادران شرلی به ایران یکی از همراهان انها به اشتباه
توسط دولت شاه عباس کشته می شود.شاه عباس از شنیدن این خبر ناراحت می شود و
به برادران شرلی می گوید ای کاش به جای این نوکر شما شش ایرانی کشته می
شدند ولی هرگز این اتفاق نمی افتاد برادران شرلی به شاه عباس می گویند زیاد
خودتان را ناراحت نکنید این نوکری که کشته شده ایرانی بوده شاه عباس از
شنیدن این خبر خوشحال!میشود و می گوید خوب حالا عوض اون نوکر شما هر کدام
از نوکرهای مرا خواستید بردارید.چند سال قبل از اعزام برادران شرلی به
ایران دولت انگلیس یک هندی را در پوشش یک درویش روانه ایران می کند که نام
وی مقصود علی بوده است.حدس زده می شود برادران شرلی بر اساس اطلاعات مقصود
علی از جامعه ایران به کشور ایران اعزام شده باشند.درویش مقصود علی به زبان
فارسی چنان تسلط داشته که حتی شعر فارسی نیز می سروده است.وی اولین ویروس
شومی بود که از طرف دولت انگلیس روانه ایران شد و به طوری که در ادامه می
بینیم صنعت ملا و اخوند سازی توسط وی در ایران راه انداخته شد. ورود مقصود
علی به ایران به سال نهصد و نود هجری گزارش شده است.در این زمان در ایران
خانقاه های زیادی وجود داشت و کسی که مجلس خانقاه را می گرداند به مجلس ارا
معروف بود.از انجا که مقصود علی شغلش درویشی و مجلس ارایی خانقاهها بود به
مجلسی معروف شد واین اقا پدر مجلسی های مشهور می باشد.مقصود علی هندی پس
از امدن به ایران ساکن اصفهان می شود و با دختر یک درویش لبنانی جبل املی
به نام درویش ملا محمد ازدواج می کند. در سال هزارودو هجری شاه عباس شروع
می کند به مبارزه با صوفیان در حالی که پادشاهان صفوی خود در ابتدا از
طرفداران صوفیان بودند.ما در کتاب مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران جلد
سوم صفحه چهارصدوهشتادوسه می خوانیم که در دوران شاه عباس مبارزه با
متصوفان برای از بین بردن نفوذ انان به اندازه ای شدید بود که در عرض سی
سال تمام مهر علاقه سیصد ساله نسبت به صوفیه جای خود را کینه و انتقام و
تعصب کور داد. مقصود علی هندی وقتی با برخورد شدید شاه عباس با صوفیان
روبرو می شود از ایران فرار می کند.مقصود علی هندی از خود دو پسر در ایران
به جا می گذارد یکی محمد تقی و دیگری محمد صادق که این محمد صادق همان
علامه مجلسی اول می باشد. محمد صادق در هنگام فرار پدرش فردی نابالغ بوده
اما بعد وقتی بزرگتر می شود به فرقه صوفیان می پیوندد و بدون ترس از شاه
عباس به خانقاهها رفت و امد می کرده است.پس از مرگ شاه عباس شاه صفی جای وی
را می گیرد.قابل ذکر است که بعدها وقتی علامه مجلسی دوم پسر مجلسی اول
دستور کشتن صوفیان را می دهد مردم به او معترض می شوند که پدر تو نیز درویش
بود پس چرا با صوفیان چنین برخوردی می کنی وی در جواب می گوید که پدر من
یک درویش واقعی نبوده و برای رسوخ در صوفیان و کسب اخبار از انها به لباس
درویشی در امده است.در حقیقت علامه مجلسی اول جاسوس شاه عباس بوده است.پس
از روی کار امدن شاه صفی سیاست سرکوب دراویش توسط وی ادامه می یابد اما از
بخت بد علامه مجلسی اول وی هیچ مدرکی در دست نداشته که ثابت کند واقعا
درویش نبوده و وقتی جان خود را در خطر می بیند از ترس جان همانند پدرش به
هندوستان می گریزد.این علامه مجلسی اول هم دو پسر داشته یکی عبدالله که وی
را همراه با خود به هندوستان می برد و پسر دیگرش به نام عزیزالله را در
ایران باقی می گذارد.پس از فرار محمد تقی پسرش عزیزالله در ایران به ثروتی
بسیار زیاد دست می یابد که البته منبع و ریشه این ثروت مشخص نیست. یکی از
نوادگان عزیزالله الماس گرانبهایی را به حرم علی تقدیم می کند که به خاطر
این کار این خاندان به الماسی معروف می شوند که هم اکنون نیز خاندان الماسی
در اصفهان یکی از خانواده های پولدار می باشند.بعد از مدتی محمد تقی هندی
با یک ماموریت جدید همراه با شخصی به نام سید مراد هندی به عراق فرستاده می
شود.این اولین برخورد ما با پیشوند سید در تاریخ است.اولین بار مقصود علی
هندی با توجه به داغی بازار صوفیان خود را درویش معرفی می کند اما حال که
دراویش بازار خود را از دست داده اند مراد هندی خود را سید معرفی می
کند.سید مراد هندی سه پسر داشته است. یکی ابوالمعالی یکی عبدالکریم ویکی هم
محمد علی نام داشته است.محمد علی در عراق به شغل طبابت مشغول بوده و به
خاطر اطلاعاتی که در زمینه پزشکی داشته به حکیم معروف می شود و هم اکنون
تمام کسانی که در عراق فامیل حکیم دارند از نوادگان این محمد علی
هستند.محمد تقی هم در عراق دارای ثروت زیادی بوده و فرزند وی به نام محمد
باقر در عراق تحصیل می کند.محمد تقی منشی های زیادی داشته است وی به همراه
تمام منشی هایش و ابوامعالی و عبداکریم به ایران مهاجرت می کند که مصادف با
پادشاهی شاه سلیمان بوده است و با توجه به قدرت مالی فراوانی که در اختیار
داشتند مدارس متعددی در ایران به راه می اندازند و طلبه های زیادی را جذب
مدارس خود می کنند و انها را اموزش می دهند.ماموریت اقای محمد تقی رواج
خرافات تا سرحد افراط در بین مردم ایران بوده است زیرا دولت انگلیس تنها
راه را برای سلطه بر ایرانیان ایجاد جدایی بین انها دانسته و البته خوب
تشخیص داده بود و تا امروز هم از این تفرقه استفاده می کند.منشی های محمد
تقی شروع می کنند به کتاب نوشتن که البته تمام کتابها به نام محمد تقی یا
همان علامه مجلسی منتشر می شده است.منشی های محمد تقی به سراسر ایران می
رفتند و برای او تبلیغ می کردند. .محمد تقی برای تمام کارها و اوقات شیعیان
از بدو تولد تا لحظه مرگ دعاهای بخصوصی را ابداع می کند.هر روز هفته یک
دعا هر ماه سال یک دعا تمام اداب و کارها یک دعا به نحوی که اگر انسان
بخواهد به تمام این دعاها عمل کند از زندگی باز می ماند و تازه یک دهم
دعاها را هم نمی تواند بخواند.از نظر علمی محمد تقی پدر گرچه علامه بزرگ
است اما از فرزندش محمد باقر در نزد شیعیان کمتر است. محمد تقی دختر داشته
که به همسری شخصی به نام محمد صالح خاتون ابادی درمی اورد از این زوج
فرزندی به دنیا می اید به نام میر محمد حسین که محمد باقر یعنی همان مجلسی
دوم دخترش را می دهد به میر محمد حسین. میر محمد حسین پس از ملاباقر مجلسی
می شود ملاباشی شاه سلطان حسین.از ان روز تا کنون بیشتر امامان جمعه فرزند
زادگان این میر محمد حسین هستند.میر محمد حسین باعث شکست ایران از افغانها
می شود.شاه سلطان حسین یک وزیر با تدبیری به نام فتحعلی خان
اعتمادالدوله.که این شخص در حقیقت اداره امور مملکت را بر عهده داشته زیرا
شاه سلطان حسین شخصی نادان و خرافاتی بوده است. در شبی امدادهای
غیبی(انگلستان)به میر محمد حسین ماموریتی را محول می کند و وی خود را با
عجله نزد شاه سلطان حسین می رساند و وی را فریب می دهد که فتحعلی خان
اعتمادالدوله قصد کودتا و براندازی حکومت او را دارد و یک سری مدارک جعلی
را نیز به سلطان حسین نشان می دهد.سلطان حسین بلافاصله دستور کور کردن وزیر
خود را می دهد و خود این میر محمد حسین دستور شاه را اجرا می کند و وزیر
بالیاقت شاه نالایق را کور می کند.روز بعد سلطان حسین متوجه اشتباه خود می
شود اما دیگر کار از کار گذشته بوده است.دختر محمد باقر مجلسی با شخصی به
نام محمد اکمل ازدواج می کند که فرزند انها وحید بهبهانی نامیده می شود که
این وجید بهبهانی ابداع کننده اجتهاد و تقلید در شیعه می باشد.دختر دیگر
محمد تقی با شخصی از سادات ازدواج می کند که فرزند انها طباطبایی نامیده شد
و نسل طباطبایی ها از انجا نشات گرفته است.یعنی خانواده های طباطبایی حکیم
مجلسی بروجردی بحرالعلوم امام جمعه امامی الماسی و خیلی دیگر از خانواده
های مذهبی همه از این جا ریشه گرفته اند. انچه خواندید گوشه ای از تحقیقات
اقای مهدی شمشیری در رابطه با پیدایش اخوند در ایران بود من سعی کردم جان
مطلب را در این جا بیاورم.القابی مانند ایت الله و پوشش امروزی اخوندها از
زمان قاجاریه شروع شده است
-----------------------------------------------
بخش 2 - نقش رادیو بیبیسی در اشغال ایران
تاسیس بخش فارسی رادیو بیبیسی در آستانه اشغال ایران توسط متفقین در شهریور1320
نقش رادیو بیبیسی در اشغال ایران
سجاد راعیگلوجه
14نوامبر
1922، همزمان با 24 آبان، رادیو انگلستان با موج متوسط آغاز به کار کرد.
در این رسانه که بعدها بی بی سی نام نهاده شد، نقش مهمی را در دوران جنگ
جهانی دوم و از جمله اشغال ایران ایفا کرد. در این گزارش به بررسی نقش
بیبیسی و اشغال ایران پرداخته شده است.
در
سالهای منتهی به اشغال ایران توسط متفقین، رادیو یکهتاز میدان رسانهای
بود.تنها رقیب رادیو، مطبوعات بود که آن نیز به خاطر سرعت خبررسانی و
گستردگی پخش و در اغلب مقاطع به دلیل برقراری سانسور، یارای مقابله با
رادیو را نداشت.
رادیو
به سبب امکانات فنی بینظیر خود از نیروی اقناع و نفوذ فراوانی برخوردار
بود. برنامههای رادیویی به طور مستقیم و در تمام ساعات شبانهروز از فواصل
بسیار دور پخش میشوند و بدون برخورد با هیچ مانعی، به سرعت از موانع
طبیعی و دیوارهای مصنوعی عبور میکنند و در ذهن شنوندگان رسوخ مینمایند.
بیان رادیویی در مقایسه با مطبوعات، سخنرانی و... هیچ گونه محدودیتی ندارد و
از مرکز فرستنده آن میتوان شنوندگان بیشماری از طبقات گوناگون اجتماعی
را در نواحی مختلف و گستره جغرافیایی وسیعی پوشش و تحت تاثیر قرار داد.
بنابراین، رادیو کارکرد تبلیغاتی موثرتری در آن مقطع داشت و در واقع رسانه
برتر محسوب میشد.
در سالهای منتهی به اشغال ایران در شهریور 1320 شوروی و انگلستان براساس رویه رقابتآمیز همیشگی خود در ایران در طول جنگ جهانی دوم به رسانه برتر روز یعنی رادیو روی آوردند |
از
آنجا که رادیو تنها با حس شنوایی و تخیل مخاطبانش سر و کار دارد، اگر
رادیو به رسانهای شایعهپرداز بدل شود، تاثیرش چندین برابر میشود؛ چراکه
شنوندگان میتوانند با بهرهگیری از نیروی پایانناپذیر تخیل خود، هر موضوع
باورنکردنی را باورکردنی و هر غیرممکنی را ممکن تلقی کنند1 تا به حدی که
واقعیت و شایعه جابهجا شوند. «برنامههای رادیویی دارای نیروی ضربتی و
غافلگیرکننده شدیدی هستند... در برابر ضربه روحی فراوانی که از شنیدن
خبرهای غیرقابل انتظار رادیویی ناشی میشوند، انسان قدرت دفاعی ندارد و به
همین سبب است که رادیو از لحاظ نفوذ روانی موثرترین وسیله ارتباطی تلقی
میشود».2
در
سالهای منتهی به اشغال ایران در شهریور 1320 شوروی و انگلستان براساس
رویه رقابتآمیز همیشگی خود در ایران به منظور پیگیری سیاستهای تبلیغاتی
خود در طول جنگ جهانی دوم به رسانه برتر روز یعنی رادیو روی آوردند و هر
کدام به فاصله اندکی از همدیگر در برنامههای رادیویی برونمرزی خود بخش
فارسی تاسیس کردند. ابتدا شوروی و به فاصله حدود یک سال انگلیس رادیویی به
زبان فارسی راهاندازی کردند. به علاوه، انگلیس پیش از این بخش فارسی رادیو
دهلی را نیز با همان هدف راهاندازی بخش فارسی رادیو بی یسی از قلب
مستعمرات خود در هندوستان تاسیس کرده بود. آلمان هیتلری نیز برای بهرهگیری
از سلاح تبلیغات، رادیو برلین را پایهریزی کرده بود تا افکار عمومی
ایرانیان را به سود کشور متبوع خود سوق دهد. بنابراین، در سالهای پایانی
عصر رضاشاه رادیو مهمترین رسانه تاثیرگذار در حیات سیاسی و اجتماعی ایران و
جهان به شمار میرفت.
در
داخل ایران نیز رادیو تهران زیر نظر سازمان پرورش افکار در 4 اردیبهشت
۱۳۱۹ آغاز به کار کرد. پخش اخبار آن در آغاز به 5 زبان خارجی (انگلیسی،
روسی، عربی، فرانسوی و آلمانی) انجام میگرفت که پس از مدتی زبان ترکی نیز
به آنها افزوده شد. از 6 ساعت برنامه شبانه، 4 ساعت به موسیقی (3 ساعت
موسیقی فرنگی و یک ساعت موسیقی ایرانی)، یک ساعت و 15 دقیقه به اخبار (نیم
ساعت اخبار به زبان فارسی در 2 نوبت و ۴۵ دقیقه به زبانهای خارجی فرانسوی،
انگلیسی و آلمانی) و ۴۵ دقیقه به برنامه گفتارهای کشاورزی، جغرافیا،
بهداشت و ورزش اختصاص یافته بود. 3
با
آغاز جنگ جهانی دوم و اهمیتی که جایگاه و مواضع ایران در آن مقطع تاریخی
داشت، از آنجا که رادیو رسانهای دولتی و طبعا بیانگر سیاستهای رسمی دولت
ایران بود، برای این که در آن سخنی مغایر و ناقض بیطرفی گفته نشود نظارت
بر رادیو بیشتر و سختتر شد تا آنجا که رضاشاه شخصا در مورد متن مطالب پخش
شده مداخله و اظهارنظر میکرد و چکیدهای از مقالههای سیاسی و اجتماعی
روزنامههای پایتخت که توسط کمیسیون رادیو در اختیارش نهاده میشد، اجازه
پخش در رادیو به زبانهای فارسی و بیگانه را میداد4تاکید رضاشاه بر موضع
بیطرفی ایران و ندادن بهانه به دست دولتهای درگیر در جنگ تا حدی بود که
در برنامه تازه رادیو که در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۱۹ به نخستوزیری اعلام شد،
۱۵ دقیقه اخبار به زبان فارسی حذف شد و علت آن چنین بیان شد: «در اوایل
ایجاد رادیو، اخبار خبرگزاری پارس در رادیو گفته میشد، ولی به فرمان
ملوکانه مقرر گردید که خبرهای کشورهای بیگانه در رادیو گفته نشود.»
رادیو در دوره اشغال ایران توسط متفقین
برنامههای
گسترش رادیو که یک سال و اندی از عمر آن میگذشت با اشغال ایران با مشکل
روبهرو شد. در این میان «دایره سانسور» نیز با فشار شوروی و انگلستان در
اسفند ۱۳۲۰ با حضور نمایندگان این دو کشور، برای سانسور در رادیو و مطبوعات
ایران تشکیل شد. متفقین دخالتهای بیشماری در رسانههای همگانی ایران به
عمل میآوردند. رادیو و مطبوعات بهطور جدی از پخش هرگونه خبر و مطلبی بر
ضد متفقین و مغایر با مفاد پیمان سهگانه منع شده بودند. اخبار مربوط به
جنگ نیز ابتدا به اداره سانسور انگلیس و شوروی فرستاده میشد و پس از کسب
اجازه، پخش میگردید. بولارد، از ترس تبدیل رادیوی خودروهای شخصی به
فرستندههای کوچک تقاضا کرد که دولت ایران کلیه رادیوهای مذکور را در سطح
کشور جمعآوری کند و دولت ایران نیز آن خواسته را انجام داد. به این ترتیب
که سفارت انگلیس یکایک خودروهای شخصی را که دارای رادیو بودند شناسایی کرد و
با دادن شمارههای آنها به شهربانی تقاضای تحویل رادیوهای آنها را کرد.
این رادیوها تا پایان جنگ جهانی دوم در اختیار شهربانی باقی ماند. علاوه بر
این، متفقین اوقاتی از رادیو تهران را در اختیار گرفته و برای سربازان خود
در ایران برنامه پخش میکردند.
انگلیسیها
همچنین با کمک دولت ایران، با افرادی که به رادیوهای دولتهای محور گوش
میدادند، برخورد میکردند و اگر استفاده از آن در مکانهای عمومی بود
برخوردشان تا تعطیلی آن مکان و مجازات صاحب آن پیش میرفت.
در
این زمان گرایش مردم به رادیو برلین در مقایسه با رادیو مسکو و لندن
بهدلیل وجهه نسبتا خوب آلمانیها نزد ایرانیان بیشتر بود. ویلیام ریدر
بولارد، وزیرمختار انگلیس در ایران در طول جنگ جهانی دوم نیز به محبوبیت
رادیو برلین در میان ایرانیان اذعان میکند و آن را ناشی از خواست ایرانیان
به برقراری توازن با روسها میداند. البته وی تعمدا، کشور متبوع خود و
سابقه استعماری آن را در این اظهارنظر نادیده میگیرد و غافل از این
میماند که علت اصلی گرایش مردم به سوی آلمانها ـ همچون سالهای جنگ جهانی
اول ـ عملکرد بد، غیرانسانی و یکسویه روسها و انگلیسیها به نفع خودشان و
نادیده انگاشتن خواستها و منافع مردم ایران از سوی آن دولت بوده است.
او
در ادامه قضاوت و تحلیل یکجانبهاش مینویسد: «مردم ایران خیلی تحت تاثیر
پخش برنامههای فارسی رادیو برلین هستند که ادعاهای عجیب و غریب میکند و
شاید بتوان ایرانیها را در مجموع کسانی دانست که نسبت به آلمان احساسات
دوستانه دارند. این تا اندازهای به علت ترس آنان از روسیه است و این که
میخواهند شاهد یک آلمان قوی برای ایجاد توازن با روسها باشند و تا
اندازهای هم به این دلیل است که ایرانیها آدمهایی از سنخ هیتلر را تحسین
میکنند.» اما در نهایت بولارد در نتیجهگیری خود اعتراف میکند که «مردم
ایران قویا ضدروسی و در مجموع ضدانگلیسی هستند و از سیاست بیطرفی شاه
پشتیبانی میکنند. این الزاما جلوی روزنامهها را نمیگیرد تا از
فعالیتهای آلمان به عنوان سوءاستفاده از میهماننوازی و ایجاد مخاطره برای
مملکت ایران، انتقاد نکنند.»
وی
از برنامههای بخش فارسی بی یسی به عنوان برنامههای عالی یاد میکند که
در مدت راهاندازی موفق شده با تبلیغات رادیو برلین مقابله کند.
اما
محور تبلیغات بخش فارسی رادیو برلین در آستانه اشغال ایران در شهریور 1320
برای خارج کردن ایران از بیطرفی و سوق دادن آن به سوی آلمان هیتلری از
روی تبلیغات تهدیدآمیز بسیار شدید و خشن بود. این تهدید برای ایران به صورت
حملات تبلیغاتی علیه رضاشاه از رادیو برلین شروع شد و دولت ایران یادداشت
اعتراضیهای به سفارت آلمان در تهران تسلیم کرد.
تاسیس بخش فارسی رادیو بی یسی
بی
بیسی مختصر شده بنگاه سخنپراکنی بریتانیاست که نوامبر 1922 / آبان ۱۳۰۱
توسط صاحبان شرکتهای انگلیسی فعال در صنعت بیسیم در لندن تاسیس شد. این
بنگاه دولتی یکی از پرسابقهترین و بزرگترین بنگاههای رسانهای جهان است.
بخش بینالمللی بی یسی 1932 م / 1311 ش با عنوان «سرویس امپراتوری بی
یسی» فقط به زبان انگلیسی و عمدتا برای جذب مخاطبان انگلیسی زبان در مناطق
مختلف جهان راهاندازی شد. عنوان سرویس جهانی بی یسی از سال 1988 م
جایگزین عنوان اخیرالذکر شد که مفهومی پرمعنا از عصر استعمار و امپریالیسم
را به ذهن متبادر میکرد. امروزه بخش فارسی رادیو بی یسی زیرمجموعهای از
سرویس جهانی بی یسی است که به زبان فارسی از طریق رادیو، اینترنت و
تلویزیون فعالیت خبری و رسانهای میکند.
بی
یسی فارسی که به رادیو لندن نیز معروف است، از قدیمیترین بخشهای این
رسانه به زبانی غیرانگلیسی است که در دی 1319 / دسامبر 1940 با بودجه وزارت
خارجه انگلیس آغاز به کار کرد. نخستین رئیس بخش فارسی رادیو لندن ـ ویکتور
گلدنینگ ـ از سوی راجر استیونس، رئیس وقت بخش شرقی وزارت امور خارجه
انگلیس انتخاب شد. با توجه به اهمیت راهبردی ایران و نقش تبلیغات در این
بخش از جهان، عمدهترین ماموریتهای آن، این بود که ضمن خنثیسازی تبلیغات
رادیو برلین، برنامههایی درراستای سیاستهای جنگی دولت بریتانیا و متفقین
سازمان دهد و ذهن ایرانیان را آماده برکناری رضاشاه و اشغال ایران کند. با
موفقیتهایی که این رادیو در دوره پس از تاسیس به دست آورد باعث گسترش آن
به سایر نقاط جهان نیز شد. به طوری که در پایان جنگ جهانی دوم، برنامههای
بی یسی به ۴۰ زبان پخش میشد.
بر
این مبنا بود که گوبلز، مهمترین کارگزار تبلیغات آلمان هیتلری، رادیو بی
یسی را برنده «تهاجم فکری» در اروپا نامید. بخش فارسی رادیو بی یسی به
عنوان یکی از مهمترین ارکان دیپلماسی عمومی انگلیس در ایران بود و این رکن
بودن خود را تاکنون ادامه داده است. زمان جنگ جهانی دوم از دوران فعال
دیپلماسی عمومی انگلیس در ایران بود.
اولین
برنامه رادیو بی بیسی یک ساعت برنامه خبری در هفته بود که اخبار جنگ
جهانی دوم را پوشش میداد. با نزدیک شدن موعد اشغال ایران توسط متفقین مدت و
ماهیت برنامههای آن افزایش یافت. بخش قابل توجه مطالب برنامههای آن توسط
آن لمبتون، وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در تهران تهیه میشد که از
ایرانشناسان مشهور انگلیسی بود و ویژگیهای جامعه ایران را بخوبی میشناخت
و با ذهنیت مردم ایران آشنا بود و بعد از تایید سرویلیام ریدر بولارد،
وزیر مختار انگلیس در تهران برای پخش به لندن ارسال میشد.
زمینهسازی رادیو بی بیسی برای اشغال ایران
رادیو
لندن در برنامههای فارسی خود مرتبا علیه رضاشاه گفتارهای تندی پخش میکرد
و روسها نیز با اعلامیههای فارسی که توسط هواپیماهای جنگنده روی شهرهای
شمالی میریختند، وی را مورد انتقاد قرار میدادند. برای برکناری رضاشاه،
وزارت امور خارجه انگلستان به بی یسی دستور داده بود تا مطالبی را که از
قبل توسط آن وزارتخانه تهیه شده بود، به زبان فارسی پخش کنند.
مطالب
و گفتارهای رادیو بی بیسی ابتدا درباره حکومت دموکراسی و قانون اساسی
بود. بی بیسی دستور داشت تا ضمن تحریک مردم ایران، به بازگو کردن مصادیق
اقدامات دیکتاتورمآبانه رضاشاه پرداخته و آن را در معرض افکار عمومی
ایرانیان قرار دهد. البته بی بیسی پا را از این هم فراتر نهاده و برای
تخریب چهره رضاشاه از شایعهپراکنی نیز به طرز عجیبی استفاده میکرد.
در
یکی از روزهای اوایل اشغال، رادیو لندن اعلام کرد در ایران مواد خوراکی
وجود ندارد، چون رضاشاه آنها را به آلمان فروخته است. این دروغ پراکنی در
حالی بود که هنوز محصول سال 1320 در حال برداشت بود و نه شرایط استفاده
داخلی داشت و نه آماده صادرات بود. هدف از پخش این برنامهها تضعیف و تزلزل
موقعیت رضاشاه بود و بسترسازی برای پذیرش برکناری وی بود. همچنین دولت
انگلیس از رادیو بی بیسی برای ایجاد فاصله بین خود و رضاشاه نیز استفاده
میکرد؛ زیرا مردم ایران بر این باور بودند که رضاشاه را انگلیسیها به
قدرت رساندهاند.
در
واقع انگلیسیها به لحاظ روانی از تنفر مردم ایران از رضاشاه نهایت
بهرهبرداری را کردند و با انتقاد علنی از وی که تا آن زمان جنایت
نابخشودنی محسوب میشد، باعث شگفتی ایرانیان و خوشحالی آنها شدند، ولی در
اصل آمال جدید خود را به این شیوه دنبال کردند. رضاشاه خیلی تلاش کرد تا
جلوی تحریکات و طغیان مردم علیه خود را بگیرد و حتی به فروغی دستور داد در
تهران حکومت نظامی اعلام کند و سپهبد احمد امیراحمدی را به فرمانداری نظامی
تهران منصوب کند، ولی این تدابیر وی راه به جایی نبرد.
بولارد
نیز در این باره مینویسد: «ما توانستیم با آغاز پخش برنامههای فارسی از
لندن و دهلی تا حد زیادی بر این مشکل فائق آییم و با تکذیب شایعات
بیاساس[!] و مطرح نمودن و پاسخ گفتن به بسیاری از سوالات مربوط به رضاشاه،
ذهن مردم را نسبت به حقایق روشن کنیم. پخش این برنامهها با این که
رضایتخاطر فراوانی در بین ایرانیان به وجود میآورد، ولی بسیار طبیعی است
که خشم رضاشاه را برمیانگیخت و روال حکومت او را مختل میکرد.»
بولارد
همچنین با درخواست تمرکز حملات بی بیسی روی رضاشاه در ۲۲ آگوست ۱۹۴۱ طی
یادداشتی پیشنهاد کرد که در تبلیغات بی بیسی فارسی «باید تاکید شود که
انگلستان دولتی دموکراتیک دارد در حالی که شاه ایران، بسان هیتلر بر این
باور است که مردم مانند گوسفند هستند که باید از آنان انتظار پیروی
کورکورانه داشت». بی بیسی حتی در این راستا شعارسازی هم میکرد: «محو بادا
شاه صیفیکار بادنجانفروش» نمونهای از این شعارهای ساخته بی یسی در آن
زمان است.
روزنامه
اطلاعات بعدها در مورد حملات تبلیغاتی بی بیسی بر ضد رضاشاه نوشت:
«نقطه ضعف رضاشاه به دست رادیو لندن افتاد. آن را گرفت و هرشب ساعتی
پیرامون آن حرف زد؛ حرفهایی که به دل مینشست، در افکار مردم رخنه و نفوذ
میکرد، معایب و مضار ملکداری رضاشاه را میگفت، ساختمانهای بزرگ و عالی
مهمانخانهها را تشریح میکرد، از کاخها و عمارتهایی که در تمام طول
شمال ساخته شده بود، صحبت میکرد و در دنبال آن از گرسنگی و فقر و بدبختی و
بیماری مردم بحث میکرد... حرفهای رادیو لندن با حقیقت وفق میکرد و در
مقابل این حملات هم هیچ گونه دفاعی نمیشد. یعنی فقط معایب زیر ذرهبین
گذاشته میشد و بزرگ میگردید، بدون این که کمترین ذکری از محسنات دیگر و
خدماتی که رضاشاه در راه ترقی و تکامل کشور انجام داده، شود.» (مکی، ۱۳۸۰، ص
۲۶۸)
در
این میان گزارشگران ایرانی بی یسی فارسی، صرفا آلت فعل وزارت امور خارجه
انگلیس بودند. «عباس دهقان» از نخستین گزارشگران این رادیو در این باره
میگوید: «ما دقیقا همان چیزی را میخواندیم که برای خواندن به ما داده
میشد. ما حق نداشتیم هیچ دگرگونی در آن ایجاد کنیم. دو انگلیسیزبان در
کنار ما بودند که بر کار ما نظارت میکردند. آنان به فارسی سخن میگفتند و
به دقت به ما گوش میکردند.»
در نامه وزارت خارجه انگلیس به بولارد به تاریخ ۲۸ شهریورماه ۱۳۲۰، درباره جانشین رضاشاه اشاره شده است که «جانشین میتواند یکی از پهلویهای جوانتر یا بازگشت یکی از افراد سلسله قاجار باشد.» بنابراین، انگلیس برای تفهیم اصل قضیه به محمدرضا پهلوی مبنی بر این که فقط تبعیت بیچون و چرای وی تنها دلیل ادامه سلطنت در خانواده پهلوی میتواند باشد آن را از طریق بی یسی طوری پوشش داد که در صدد بازگرداندن قاجارها بر اریکه سلطنت ایران هستند. بی یسی برای واقعی نشان دادن این ترفند سیاسی و تبلیغاتی آنچنان جدی عمل کرد که هارولد نیکلسون ـ نماینده مجلس و سرپرست بی یسی ـ نقش عامل گفتوگو برای بازگرداندن قدرت به دست قاجارها را بازی کرد. حتی نیکلسون با محمدحسن میرزا ـ ولیعهد احمدشاه ـ و فرزندش عبدالحمیدمیرزا دیدار کرد.
پارسونز
در این باره مینویسد: «اطلاعاتی به دست شاه سابق رسید که انگلیسیها در
فاصله روزهای سوم تا بیست و پنجم شهریور مذاکراتی با محمدحسن میرزا ولیعهد
(احمدشاه) و پسر او حمیدمیرزا، افسر نیروی دریایی انگلستان انجام داده
بودند تا یکی از آن دو را دوباره به ایران بازگردانند و بر تخت سلطنت
بنشانند و عامل مذاکرات هارولد نیکلسون مدیرکل بی بیسی بوده است، بذر رعب و
هیبت بی بیسی را در دل شاه، خانواده او و هیات حاکمه مرعوب و مجذوب ایران
پاشید.»
سرانجام
بی بیسی توانست گامهای موثری در ایجاد بیاعتمادی ایرانیان نسبت به
حکومت وقت ایران بردارد. بولارد پس از این پیروزی برای شرایط تازه رادیو بی
بیسی نسخه میپیچد: «حالا که شاه رفته است، فرستنده رادیویی ما (بی
بیسی) باید درباره حکومت مبتنی بر قانون اساسی حرف بزند و روی این نکات
تاکید کند.»
در
مجموع اهداف و محورهای برنامههای بخش فارسی رادیو بی بیسی را در ایام
اشغال ایران در شهریور 1320 میتوان به شرح زیر جمعبندی کرد:
ـ شایعهسازی بر ضد رضاشاه و تقویت آن با مستندات تاریخی مربوط به عملکرد رضاشاه.
ـ مشروعیت بخشیدن به اشغال ایران.
ـ شکلدهی افکار عمومی ایرانیان درخصوص منافع متفقین و ایجاد نگاه مثبت نسبت به آنها.
ـ شکستن مقاومت ایرانیان در مقابل اشغالگران.
ـ طرح حکومت دموکراسی و مبتنی بر قانون اساسی برای فریب افکار عمومی.
اهداف کاربردی و عملکرد بی بیسی فارسی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تاکنون:
ـ نقش اطلاعاتی در تمامی بحرانها و رویدادهای سیاسی ایران
ـ ایجاد اختلافات قومی و مذهبی در ایران
ـ تبدیل شدن به منبع خبری برای ایرانیان در بحرانهای سیاسی یا اجتماعی
ـ تلاش برای نشان دادن خود به عنوان رسانه بیطرف در رویدادهای داخلی ایران در حوزههای مختلف
ـ تلاش برای جذب مخاطبان تحصیلکرده جامعه ایران بویژه جوانان
نتیجهگیری
رادیو
بی بیسی توانست با مهندسی افکار عمومی ایرانیان در شهریور ۱۳۲۰، با
شایعهسازی و در همآمیختن برخی واقعیتها با ادعاهای غیرواقعی، موفق به
شکلدهی یک واقعیت تاریخی یعنی پایان سلطنت رضاشاه شد.
به
این ترتیب که این رادیو نقش عمدهای در کنار سایر عوامل در تخریب چهره
رضاشاه ایفا کرد تا حدی که آن شایعات به واقعیاتی تاریخی بدل شد و تا
سالها بر اذهان ایرانیان سنگینی کرد. بی بیسی توانست با شگردهای جنگ
روانی و تبلیغاتی، مقاومت ایرانیان را در برابر قوای اشغالگر بشکند و ذهن
آنان را آماده پذیرش اشغال کشورشان از سوی متفقین کند. غیر از رادیو لندن
که مرتبا از رضاشاه انتقاد و افکار عمومی ایران را علیه او تحریک میکرد،
رادیو دهلی و سایر رادیوهای اقماری انگلیس نیز با رادیو لندن همصدا شده و
بستر مناسب و قابل پذیرشی برای برکناری و تبعید رضاشاه فراهم آوردند.
منابع:
1.
استوارت ا، ریچارد، در آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران
در شهریور 1320؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، معین، چاپ
سوم، 1370؛2. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، جلد 2، به کوشش مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری، تهران، خانه کتاب، 1389؛
3. اسنادی از تاریخچه رادیو در ایران (۱۳۴۵ ـ ۱۳۱۸ هـ .ش)، معاونت خدمات مدیریت و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379؛
4.بولارد، ریدر ویلیام، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، البرز، 1369؛
5.برومند، صفورا، تاریخنگاری به شیوه رادیو BBC، تهران، دفتر پژوهشهای رادیو، 386؛
6.پارسونز، سر آنتونی، غرور و سقوط؛ ترجمه منوچهر راستین، تهران، انتشارات هفته، 1363؛
7. تفرشی، مجید، «دیپلماسی عمومی بریتانیا در ایران؛ مطالعه موردی بخش فارسی سرویس جهانی بی یسی»، ایران و استعمار انگلیس (مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388؛
8.ذوقی، ایرج، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، 1372؛
9.معتمدنژاد، کاظم، وسایل ارتباط جمعی، جلد 1، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ چهارم، 1383؛
10. گزارش راهبردی رسانه(4)؛ بی یسی فارسی در یک نگاه، تهران، دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها، 1389؛
11.مکی، حسین، تاریخ 20 ساله ایران، جلد 7، تهران، انتشارات علمی، 1380؛
12.نامههای خصوصی و گزارشهای محرمانه سر ریدر بولارد، سفیرکبیر انگلستان در ایران، ترجمه غلامحسین میرزاصالح، تهران، طرح نو، 1371؛
13.هوشنگمهدوی، عبدالرضا، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بیسی، تهران، طرح نو، 1372.
۳ نظر:
اولین حوزه اخوندها در ایران در نجف عراق اون زمان مال ایران بود ساخته شد زمان صفویه توی ایران کنونی عراق کنونی اون زمان صدتا حوزه داشت دروغ کسی مادرش جنده برو دنبال پدرت بگرد کس کش
به mohsen rezaey :
نجف عراق اون زمان مال ایران بود !؟ چرند نگو .
ارسال یک نظر