حجــاب برایش مصونیت نشد
وقتی کلاس پنجم دبستان سوار تاکسی شد، در صندلی جلو نشست... و دستی از عقب تنش را لمس می کرد و حتی نمی توانست از ترس جیغ بکشد!
حجاب برایش مصونیت نشد
وقتی در شهرغریب دانشجو بود وهوا تاریک بود،از دانشگاه به خانه می رفت و عده ای کارگر ساختمانی دوره اش کردند و اگرجیغ و داد نمی کردمعلوم نبود چه اتفاقی که نمی افتاد...
حجاب برایش مصونیت نشد
وقتی در دادگاه قاضی برای آنکه کارش را راه بیاندازد پیشنهادی بی شرمانه داد!
حجاب برایش مصونیت نشد
وقتی به پیشنهاد ازدواج همکلاسی اش پاسخ منفی داد و او پشت سرش ا و را “فاحشه” خطاب کرد.
در تمام این سالها حجاب برایش در کوچه و خیابان، در روز و شب، در تهران و شهرستان مصونیت نشد.
احساس می کنم محدودیتی را به نام "مصونیت" بر تن من کردند و من در سرما و گرما تحملش کردم بدون اینکه ذره ای احساس امنیت کنم...
"امنیت" چیزی نبود که بتوانند آن را با " لباس من " در جامعه ایجاد کنند.
حجاب برای من چیزی جز محدودیت نبود،
امنیت را باید در جای دیگری جست و جو می کردند.
https://www.facebook.com/SaghiParviz
وقتی در دادگاه قاضی برای آنکه کارش را راه بیاندازد پیشنهادی بی شرمانه داد!
حجاب برایش مصونیت نشد
وقتی به پیشنهاد ازدواج همکلاسی اش پاسخ منفی داد و او پشت سرش ا و را “فاحشه” خطاب کرد.
در تمام این سالها حجاب برایش در کوچه و خیابان، در روز و شب، در تهران و شهرستان مصونیت نشد.
احساس می کنم محدودیتی را به نام "مصونیت" بر تن من کردند و من در سرما و گرما تحملش کردم بدون اینکه ذره ای احساس امنیت کنم...
"امنیت" چیزی نبود که بتوانند آن را با " لباس من " در جامعه ایجاد کنند.
حجاب برای من چیزی جز محدودیت نبود،
امنیت را باید در جای دیگری جست و جو می کردند.
https://www.facebook.com/SaghiParviz